کابوس مه

به قول نادر ابراهیمی: و از کابوس مه به باران رویا نمیشود رسید چه رسد به بلور شفاف واقعیت

انتظرتک

و منتظر بابصاری و سمعی 

کما انتظرتک ایامی جمیعا...

ابراهیم ناجی

پ ن: در انتظار تو تا کی سحر شماره کنم/ورق ورق شب تقویم خویش پاره کنم...حسین منزوی

 

پ ن: در ذیل پست قبل...

۲۴ بهمن ۹۹ ، ۱۴:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱
ایستاده در مه

قرن انتظار

به قرن ۲۱ در عین سرعت و تکنولوژی باید قرن انتظار گفت. 

نمونه کوچکی از این انتظار خود ماییم و زندگیمون. 

مثلا خود من ۱۲ سال منتظر بودم مدرسه تموم بشه برم دانشگاه. یه سال منتظر بودم کنکور بدم نتیجه ها بیاد برم دانشگاه. الان منتظرم کرونا بره عین آدم دوران دانشجوییمو بگذرونم . احتمالا بعدش منتظر میمونم مدرکمو که گرفتم برم سرکار و الی آخر...

و این داستان ادامه دارد. 

و الان هرکاری میکنم یادم بره وضعیت چجوریه و در حال زندگی دانشجوییمو بگذرونم نمیشه . همش تو رویا و خیال وقتی که برم دانشگاه زندگی میکنم. همش خودمو تو خوابگاه تصور میکنم و تمام مسائل و بررسی میونم. 

یکی باید بهم بگه کااامااان بیخیال هروقت وقتش شد بجای فکر کردن زندگیش میکنی. 

۲۴ بهمن ۹۹ ، ۱۴:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱
ایستاده در مه

نروووو ای بهار سرد و غمزده من...

ولی من نمیخام باور کنم زمستون داره تموم میشه :(

۲۴ بهمن ۹۹ ، ۱۰:۰۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایستاده در مه

به خواب من اگر می آیی نرم وآهسته بیا...ممنون:/

کم کم دارم به این نتیجه میرسم که این حالات من یه مشکله و باید با کسی درمیون بزارم و به فکر راه حل باشم. 

این حالات که وقتی کتابی فیلمی داستانی یا حتی اتفاقی آدم جدیدی یا مکان جدیدی یا اصلا هر چیزی میبینم تا یه مدت بعدش تو خواب و بیداری باهامه . 

این حرفی که میزنم خیلی بیشتر از ایناست. 

مثلا دو روزه فیلم قورباغه رو میبینم با اینکه نوشتن اولش واسه ۱۸ سال به پایین خوب نیست و خشونت داره و من ۱۹ سالمه اصلا و ابدا به نظرم خشونت نداره و من فیلمای بدتر از اینو با سن کمتر هم دیدم اما از همون روز اول تا الان همش خوابشو میبینم و بیدار میشم اولین اسمی که میاد تو مخم نوری و داستان اون انگشت و اتفاقات فیلمه و چند لحظه اول که بیدار شدم اون داستان و واقعی حس میکنم و به فکر ادامش میوفتم. 

یا همین کتاب بلندی های بادگیر که چند شبه یک ساعت قبل خواب که منتظرم پمادی که به بدنم میزنم خشک بشه میخونمش و خودمو باهاش سرگرم میکنم حتی خواب این کتاب و داستان هم میبینم و درگیرش شدم با اینکه چند تا پست قبل گفتم که خیلی ازش خوشم نیومد. 

چند هفته پیش هم با کتاب دزیره این داستان و داشتم . 

با فیلم ترکی هایی هم که دنبال میکنم همینطور :/

باباااا یواااش :/

۲۴ بهمن ۹۹ ، ۰۹:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایستاده در مه

معنای عشق دانی که چیست؟

سلام بر کسانی که معنی عشق را میدانند اما محبوبی ندارند. جبران خلیل جبران

 

اینو تو تلگرام دیدم و خوشم اومد. 

۲۳ بهمن ۹۹ ، ۲۰:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایستاده در مه

دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید... :/

چند بار مچمو گرفت وقتی با خودم حرف میزدم. قبلا هم حرف میزدم اما بی صدا الان دیگه بدون ترس و خجالت یه چیزایی با خودم زمزمه میکنم. 

حالا مادر خانم گیر داده که دیونه شدی . میگه آخرش تو این رشته خودت دیونه میشی .

نمیدونم چرا هرچی هم میشه میچسبوننش به رشتم :/

بهش میگم هر انسانی یک شخصیت مستقله پس هرکسی میتونه با یک شخصیت مستقل حرف بزنه اصلا این توانایی انسانه که اونو از حیوانات متمایز میکنه:/ پس به من نگید دیونه 😑

۲۳ بهمن ۹۹ ، ۲۰:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایستاده در مه

قبولت داریم امیلی

رسیدم نصفه های بلندی های بادگیر 

برای این سبک کتابا عجیب نیست که کتاب و ادامه بدم و برسم آخرش ولی به این معنا نیست که دوستش داشتم. 

راستش هنوز نمیدونم کدوم شخصیت و باید دوست داشته باشم کدومو نداشته باشم و یا اصلا بتونم درک کنم. به نظرم هیچ شخصیت خوب و مثبتی نداره جدای از اینکه میدونم پایان تلخ داره. 

و این آرمان مم از خوندن رمان نیست. قصه باید خیال باشه . اگه قرار باشه همه مثل دمیای واقعی قصه بگن که پس ما کی از دنیای واقعی کنده بشیم بریم تو خیالمون عشق و صفا کنیم و دوباره برگردیم به دنیای لنتی خودمون. 

ولی با همه اینا امیلی جین برونته رو قبول دارم. 

۲۳ بهمن ۹۹ ، ۰۱:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایستاده در مه

شبیه چاوشی

اما پسر شدم که تو را آرزو کنم...هیییی جان به سر شدم که تو را آرزو کنم...

 

اگه یه روز یکی با صدای بغض دار و خش دار اینو به من بگه قول میدم همون لحظه عاشقش بشم

۲۱ بهمن ۹۹ ، ۲۳:۴۰ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ایستاده در مه

خب نگاه نکن بچه

یه مسابقه میبینم مثلا استایلیستن. اداعاشون میشه فشن استالیست هستن . یه مشت اینفلئونسر که فقط بخاطر تعداد فالوور هاشون تو مسابقه شرکت کردن. فکرم میکنن اگه فقط از اصطلاحات انگلیسی استفاده کنن یعنی بیشتر حالیشونه . 

والا من بهتر اینا میتونم استایل بسازم. لنتیا فقط الکی حرص میخورم ولی باز هرشب نگاه میکنم :/

خدایی یه پیج اینستاگرام داشتم و از لباس پوشیدنام عکس میزاشتم قله های موفقیت و دوتا یکی میتونستم طی کنم ولی حییییف 

که گوشه عزلت گزیدیم از مجازی و به نفس و عرفان روی آوردیم :/

وگرنه حالیتون میکردم فشن استایل چیه . مرسی اَه

۲۱ بهمن ۹۹ ، ۲۰:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایستاده در مه

غریب طور

هنوز به گفتن جمله دانشجوی ترم یک روانشناسی هستم عادت نکرده بودم که رسیدم به جلمه دانشجوی ترم ۲ روانشناسی هستم. 

و نمیدونم چرا انقدر هنوز برام غریبه. 

 

۲۱ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۰۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ایستاده در مه