کابوس مه

به قول نادر ابراهیمی: و از کابوس مه به باران رویا نمیشود رسید چه رسد به بلور شفاف واقعیت

۴۷ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

...........

توروخدا ولم کنید. 

تا قیامت هم داد بزنم نمیخام باهات ازدواج کنم ول نمیکنه. 

اصلا من میخوام این کیس همه چی تموم و عالی رو بپرونم. پشیمونیش با خودم شما فقط ولم کنیییییییییید. 

۳۱ فروردين ۰۰ ، ۱۸:۳۰ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
ایستاده در مه

ترکیب بی نظیر محرم و رمضان

مود نوحه همچنان ادامه داره و محرم و ریختم تو ماه رمضون...

دوست تاجیکی گفته بود هرچی نوحه ناب دارین بریزین وسط و پین کرده بود یادمون نره. 

امشب یوتیوب و باز کردم و از بین نوحه های ملاباسم که خیلی دوست دارم فرستادم. 

که یهو همون یکی دیگه یه عالمه نوحه از ملاباسم فرستاد. 

حقیقتش فکر نمیکردم اونم دیونه ملاباسم باشه. 

بعدم من جوگیر شدم و افتادم به ترجمه.خی خی خی 

اصن یکی از فانتزیام همینه که چندتا غیر عرب گیرم بیوفتن و من تا میتونم کلمات عربی و با جملات فارسی به خوردشون بدم. 

البته خیلی مانور ندادم که خسته نشن وگرنه گذاشتم براشون هه هه هه 

۳۱ فروردين ۰۰ ، ۰۶:۲۸ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ایستاده در مه

خنده های مجازیِ واقعی تر از هر واقعی

امشب از خنده جر خوردیم. نمیدونم صحبتم با دوست تاجیکی از کجاش خنده دار شد که به گروه خصوصیمون هم کشید و به اشک رسید. 

میگف خوشبحالتون جفتتون و پیدا کردید. بعد تشریح کرد که به هم میاین ریشه های مذهبیتون یکیه و باحالین هردو. بعدم گفت من هنوز بین پسرا کسیو پیدا نکردم به هم بخوریم خوبه که با کسی هستید که به هم میخورید. حسودیم شد. 

:(

از تعریفاش که ذوق مرگ بودیم هردو ولی دلمونم سوخت. 

چندمین نفری که میگه به هم میایم. 

۳۱ فروردين ۰۰ ، ۰۶:۲۲ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ایستاده در مه

با عکس هم میشه جایی بود گویا...

دو شب پیش گفتم میرید حرم یه عکسی فیلمی چیزی بفرستید دل ما هم باز شه. دیشب یه عالمه عکس و فیلم فرستاد. از ذوقم نشون مامان دادم. انگار منم اونجا نشسته بودم و خودمو رو ابرا حس میکردم . خواستم بگم نماز زیارت نیابتی هم بخون ولی روم نشد دیگه:(

۳۱ فروردين ۰۰ ، ۰۶:۱۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ایستاده در مه

آبادان یازده شصت

فیلم آبادان یازده شصت رو دیدم و از اولین لحظه تا آخرین لحظه تپش قلب و دلهره داشتم جوری که انگار کنارشون بودم. باهاشون همزادپنداری کردم و اشک ریختم و ترسیدم. شاید چون خیاباناش همون خیابونایی بود که من توشون راه میرم. زبون و لهجشون همونی بود که باهاش زندگی میکنم. خاکش همون خاکی بود که خاک منم هست. احتمالا آدمای دیگه کمتر از من میتونن بفهمن فیلم چی داره میگه. من اون زمان نبودم ولی دلیل نمیشه برام درد نداشته باشه. مامان بابام که تجربه کردن و هزاران بار از خاطراتش گفتن. پس خیلی ملموس تر میتونم با فیلم ارتباط بگیرم. 

پ ن: همین دیشب بود که حرف فیلم شد و گفت باید جوری تو فیلم غرق شد که خودتو اونجا کنارشون بدونی و با یکی از شخصیت ها دوست بشی یا خودتو تو اون شخصیت ببینی. و الان اون حرفشو تجربه کردم. 

۳۱ فروردين ۰۰ ، ۰۳:۴۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ایستاده در مه

خیالت منتهای آرامش است...

هیچکس نمیداند روزگار چه برایش آماده کرده است. هر چه قدر هم که معادله بچینی، پیش بینی کنی و جلو جلو برای خودت برنامه ها بریزی باز هم روزگار در جایی یک روز در همین آینده ایی که تمام عمر انتظارش را میکشیم، جوری خفتت می کند که تنها میتوانی بهت زده بگویی چه شد که اینگونه شد؟ همیشه اتفاقی رخ میدهد که فکرش را نکرده ایی. اما سوال مهم این است که با این شرایط و قانون دنیا باید ترسید؟ یا با رویی بیشتر به خیالبافی ها و نقشه هایمان ادامه دهیم و باز هم بهت زده چشم در چشم روزگار بگوییم چه شد که اینگونه شد؟ 

قبول کنید دومی جذاب تر است. در دنیای یکنواخت امروز که رنگ هایش را براساس سفید و مشکی در کنار هم میچینند و آدم هایش را با منطق و ریاضی در کنار هم قرار میدهند سوپرایز شدن، تعجب و یکه خوردن میتواند نوعی تنوع باشد. از طرفی دنیا بدون خیالبافی چگونه میشود. آدم هایی که قوه خیال خود را به کار نمیگیرند چه حالی دارند. مثلا وقتی با آدمی آشنا میشوند چگونه میتوانند تا ۱۰ سال آینده را در کنار او ترسیم نکنند. مگر میشود زوجی عاشق را دید و برای به هم رسیدنشان داستان نساخت. چطگونه میشود کودکی را تماشا کرد و به همراه دوست خیالی اش همبازی او نشد. قبول دارم انقدرها هم نمیشود خیالبافی کرد ولی قشنگ است. اصلا من میگویم از زیبایی های خلقت انسان همین رویاپردازی ها و خیال غیر واقع است. اصلا اگر قرار بر خیال باف نبودن باشد پس چرا این توانایی در انسان تعبیه شده. حال با این تفاصیل من میگویم هر روزی که از خواب بیدار شوم و اجازه زندگی و نفس کشیدن داشته باشم خیال می بافم و رویا می پردازم تا ببینم این دنیا چه برایم مخفی کرده است. 

۲۹ فروردين ۰۰ ، ۲۳:۱۴ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ایستاده در مه

تمام عالم امکان شود فدای حسین

مود نوحه یجوریه که وقتی میگیره ول نمیکنه. 

  پخش میشه و من یه گوشه رها میشم و غرق در دل تنگی هام. 

پ ن: میگه ماه رمضون هرشب میرم حرم. میگم یه عکسی فیلمی بگیرید دل ما هم واشه. میگه چشم حتما :(

پ ن: با عکس و فیلم دل وا میشه؟

 

۲۹ فروردين ۰۰ ، ۱۴:۴۶ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ایستاده در مه

هیچی نمیتونه منو از تو بگیره

دوست تاجیکی پیام داده باهام سرد شدی درس خوندن داره تو رو ازم من میگیره

آخه من چی بگم رواست. از اینور مردم برااش ولی چجوری تو قالب کلمه و استیکر بیانش کنم آخه :/

کاش یبار از نزدیک لمسش کنم حداقل :(

پ ن: امروز همون نفر سوم گفت شما یه روحین در دو بدن :)

۲۹ فروردين ۰۰ ، ۰۲:۰۶ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ایستاده در مه

کاش همه عربی بلد بودند:(

یه سخنران لبنانی هست که شبیه به رائفی پور خودمون ویدئوهایی تو توتیوب پست میکنه. خیلی ازش خوشم میاد و حرفاش خیلی منو به فکر میگیرن. 

دوست دارم به همه آدمایی که میشناسم معرفیش کنم و مجبورشون کنم ببینن. اما متاسفانه به زبان عربی هست و هرچی گشتم با زیرنویس یا ترجمه پیدا نکردم. 

البته جدای از زبان حرف هاش رو هم هرکسی نمیتونه متوجه بشه و درک کنه. 

۲۸ فروردين ۰۰ ، ۱۹:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایستاده در مه

فهمیدیم سبزه

اولین چشم رنگی که انقدر به چشماش مینازه رو دیدم:/

۲۸ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۲۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ایستاده در مه