کابوس مه

به قول نادر ابراهیمی: و از کابوس مه به باران رویا نمیشود رسید چه رسد به بلور شفاف واقعیت

۲ مطلب در اسفند ۱۴۰۱ ثبت شده است

بار سنگین کلمات

باید بنویسم. باید ساعتی پیدا کنم، گوشه ای بنشینم و فقط بنویسم. 

۰۸ اسفند ۰۱ ، ۲۳:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایستاده در مه

در تنهایی شلوغ هواپیما

هواپیما، بین زمین و آسمان؛ ۲۰ فوریه

از خانه برمیگردم. به سمت مشهد و شروع ترم جدید، فصل جدیدی برایم شروع شده و دیگر اجازه نمیدهم چیزی دنیایم را تغییر دهد. شاید هنوز چیزهایی بتواند اشکم را در آورد اما فقط میتواند اشکم را در بیاورد نه بیشتر. 

دیگر تنها پرواز کردن و از شهری به شهر دیگر رفتن تجربه جذابی نیست. این چند ساعت تنها بودن آزارم میدهد و آرزو میکنم کاش یک نفر همراهم بود. 

امشب یک لحظه از فکرم گذشت دیگر برنگردم. همه چیز و همه کس را پشت سرم بگذارم و فقط بگویم دیگر دلم نمیخواهد از خانه بروم. اما فقط یک چیز در سرم بود که مجبورم. مجبورم‌ پای انتخابم بایستم و پا پس نکشم. مجبورم به همه آن هایی که هنوز هم میگویند اشتباه کردم نشان دهم که میتوانم. میتوانم پای آرزوها و خواسته هایم بمانم و برایشان بجنگم. میتوانم و باید باعث افتخار پدرم شوم. میتوانم زحمت هایش را جبران کنم و دل تنگی ها و بی قراری های مادرم ارزشش را داشته. 

ترک کردن خانواده در چنین روزهایی آخرین چیزی است که در حال حاضر دلم بخواهد انجام دهم اما دنیا هیچوقت همه چیز را با هم تقدیمت نمیکند‌. این درسی است که این چند وقت خوب یاد گرفته ام. داشتن هرچیزی بهایی دارد. بهایی به سنگینی همان چیز.

۰۱ اسفند ۰۱ ، ۰۳:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایستاده در مه