کابوس مه

به قول نادر ابراهیمی: و از کابوس مه به باران رویا نمیشود رسید چه رسد به بلور شفاف واقعیت

غرهای شبانه مادربزرگ

یک عالم کانال، که بخوانم؛ یک عالم آهنگ، که گوش دهم؛ یک عالم فیلم، که ببینم؛ یک عالم جا؛ که بروم؛ یک عالم پادکست، که بشنوم؛ یک عالم کتاب، که بخوانم؛ یک عالم کار برای انجام دادن ویک عالم غر که بزنم و تنها یک هفته فرصت باقی است. زیبا نیست؟ 

به همه این ها یک عاااالم روابط نصفه نیمه اضافه کنید که باید تلاش کنم برای تقویت و از دست نرفتنشان و به راستی کی این چنین برونگرا و اجتماعی شده ام؟ نکند از اثرات دهه ۲۰ زندگی است؟ 

پ ن : چه عبارت غریبی، دهه ۲۰ زندگی

۰۹ بهمن ۰۰ ، ۰۳:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایستاده در مه

به دنبال یافتن خویش

یک هفته استراحت بین دو ترم را چگونه بگذرانم؟

از الان 4 روزش پر از برنامه است و طبق قوانین دنیا هیچ برنامه ای را نمیشود بدون بیرون رفتن انجام داد. در دنیای خودم حتما به این نکته توجه خواهم کرد که تنها با در اتاق ماندن بتوان خوشبخت شد. اما این هفته را میخواهم هفته فیلم و نوشتن نام گذاری کنم. به هر شکلی شده روزی یک فیلم و به هر ضرب و زوری مینویسم. از در و دیوار از صدای پرنده از آب و هوا فقط باید بنویسم. احساس میکنم نوشتن را فراموش کرده ام. جمله بندی را بلد نیستم. ایده ای به ذهنم نمیرسد و خلاصه که از خودِ فاخرم بسیار زیاد فاصله گرفته ام. نمیدانم فرصت خواندن میکنم یا نه اما این را هم مورد توجه قرار میدهم. 

پ ن: تا اطلاع ثانوی گم شده ام، خودم هستم.

۰۹ بهمن ۰۰ ، ۰۱:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایستاده در مه

یا حبیبی یلا نعیش فی عیون الیل

دیروز که از کلاس تواشیح برمیگشتم یه خانمی دیدم که یه ساز تو کیفش همراهش بود. از شکل سازش فهمیدم سه تار باید باشه. از ذوقم نتونستم خودمو کنترل کنم و صداش زدم و خیلی کوتاه هم صحبت شدیم. 

پ ن: یه روز حتما سه تار یاد میگیرم و میزنم.

پ ن: جمعه رو با ام کلثوم میگذرونیم :)

پ ن: عنوان از ترانه الف لیله و لیله، ام کلثوم

۰۸ بهمن ۰۰ ، ۱۲:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایستاده در مه

Love, rosie

دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه...

۰۸ بهمن ۰۰ ، ۰۳:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایستاده در مه

واتمنی لو تنسانی

با خودم قرار گذاشته بودم آخرین امتحان که تموم شد یه جشن یک نفره بگیرم. برم بیرون خرید کنم برم سینما برم رستوران و حسابی خودمو مهمون کنم. اما آخرین امتحانو در حالی دادم که کلاسم دیر شده بود و تند تند خودمو رسوندم. خرید رفتم اما برای برادرزاده ها و دوستانی که 9 و 10 بهمن تولدشونه. و خسته از پیاده روی طولانی هلاک رسیدم خونه. الان اما جشن یک نفره شروع شده. فیلم داره دانلود میشه، بشقاب میوه، تخمه و قمقمه آب آماده، لب تاپ تو شارژ و خونه تقریبا خالی از سرصدا. چی بهتر از این.

اهواک

پ ن: از جناب عندلیب الاسمر بشنویم که شخصا تازه کشف و شیفتش شدم.

۰۸ بهمن ۰۰ ، ۰۱:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایستاده در مه

تلاش برای حقیقت بخشیدن به خیال‌هامان

فیلم امیلی را دیدم و قول دادم روزی اینگونه کسی را عاشق خودم کنم :)

۰۷ بهمن ۰۰ ، ۰۱:۲۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ایستاده در مه

عزیزان مجازی حقیقی ام...

یک نفس عمیق و زیر لب کشیدن کلمه آخیش وقتی خیالت از سلامتی عزیزی راحت میشود.

 

تنها وبلاگی که در بلاگفا برایم باقی مانده و همچنان با ذوق و شوق دنبال میکنم مدت زیادی آپدیت نشد و میدانستم نویسنده آن درگیر بیماری و جراحی است. این چند روز اخیر نگران شده بودم و مدام چک میکردم و حتی لحظه ای نمیتوانستم فکر کنم که دیگر آپدیت نشود.

۰۵ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۵۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ایستاده در مه

روزِِ عطرها و صداها

1 عطر نرگس 

2 شعر نزار صدای کاظم

3 ذوق از ذوق کردن مامانا

4 سرما و پیاده روی

5 بوی شیرینی

6 وای از عطر نرگس

7 نمره 17.25 از سختگیر استاد و توضیح اضافه مبنی بر نمره ایی اضافه برای تکلیف خارج از حد انتظار

 

پ ن: شاید واقعا رشته درست اومدم.

۰۲ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۳۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ایستاده در مه

سخت است غرق نشدن در شب

قرار بود امشب سرسختانه به جنگ شب رویم ولی گویا در نهایت شب ما را اسیر خود کرد.

۲۵ دی ۰۰ ، ۰۵:۰۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ایستاده در مه

حکایت ما و آن ها...

حقیقت اینه با تمام ویژگی ها و تعریف ها و خلاصه هر چقدر در نگاه دیگران خوب و کافی به نظر بیام از نظر خودم خیلی کمترم و از وقتی خودمو شناختم آدم با اعتماد به نفس پایین بودم. در همه زمینه ها و جالب اینجاست که همیشه بهش واقف بودم و هستم. 

ادامه مطلب...
۲۵ دی ۰۰ ، ۰۴:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایستاده در مه