کابوس مه

به قول نادر ابراهیمی: و از کابوس مه به باران رویا نمیشود رسید چه رسد به بلور شفاف واقعیت

۴ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

تپه کوچک مه‌گرفته‌ام.

گرگ‌و‌میش روزی سرد است. مه همه‌جا را گرفته. روشنی هوا حس می‌شود اما نوری دیده نمی‌شود. در کنار تک درخت جوان تپه ایستاده‌ام. بیدِ جوانِ مجنونی که با تواضع تمام برگ‌هایش را بالای سرم آویزان کرده. به افق بی‌کران پنهان شده در مه می‌نگرم. بی‌هیچ ترسی به بی‌نهایتی خالی نگاه می‌کنم. می‌دانم بر روی تپه‌ای سرسبز ایستاده‌ام اما از تمام عظمت و سبزی‌اش همین بیدِ جوانِ مجنون نصیبم شده است. تنها تک درخت جوانی که برایم مانده. در این هیچِ بی‌انتها در جستجو هستم بی‌اینکه حرکتی کنم. با چشم تمام افق اطرافم را می‌گردم، هیچ نمی‌یابم. دریغ از ذره‌ای نشانه حیات. گویی در کل کیهان من مانده باشم و بیدِ جوانِ مجنون. می‌دانم توطئه مه است، می‌خواهد باور کنم برروی آن تپه تنها منم و تک درختِ بیدِ مجنونم. می‌نشینم و به درخت تکیه می‌کنم. و نگاه خیره‌ام را به بی‌انتهای مه می‌دوزم. می‌دانم وسعت نگاهم تمام نخواهد شد، حداقل تا وقتی که مه باشد و من. می‌توانم تا آخر دنیا همان‌جا بنشینم و به مه خیره شوم. می‌توانم دیگر در جستجوی چیزی نباشم و از تپه کوچک مه‌گرفته‌ام لذت ببرم. می‌توانم به همین بیدِ جوانِ مجنونم تکیه کنم و به تماشای پایان دنیا بنشینم. 

۲۷ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایستاده در مه

لحظه هایی که جایشان درد میکند.

بعضی چیزا به تجربه کردنش نمی ارزه. 

لحظه های خوب میتونن به خاطره های بدی تبدیل بشن. 

مراقب باش چه لحظه هایی داری برای خودت میسازی. 

۲۷ خرداد ۰۲ ، ۲۱:۵۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ایستاده در مه

اشک برای تنهاییم

فکر میکردم تنهام تا اینکه واقعا تنها شدم...

۰۷ خرداد ۰۲ ، ۲۰:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ایستاده در مه

هنوزم اشک های من برای دیگری است

سال ها پیش نیاز داشتم بهم نگاه کنی، سال ها پیش نیاز داشتم بدونم حواست پی هر حرکتم هست. الان فقط خیلی دیره. انقدر دیر که وقتی دستمو میگیری و باهاش مثل یه الماس ارزشمند رفتار میکنی، قلبمو نمیلرزونه. چون انقدر دیر کردی که دلم برای یکی دیگه لرزید و اشک ریخت و شکست. الان تکه های شکسته قلبم به دردت نمیخوره. خیلی دیره خیلی...

۰۲ خرداد ۰۲ ، ۰۰:۰۸ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ایستاده در مه