کابوس مه

به قول نادر ابراهیمی: و از کابوس مه به باران رویا نمیشود رسید چه رسد به بلور شفاف واقعیت

۴۷ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

من میگم بازم جبران نمیشه

در ادامه پست قبل چطور میشه جبران کرد برای کسی که هر چند روز یبار که فیلماهارو جزوه کرد برات میفرسته پی وی :/ 

این یکی واقعا سخته . شاید بهتر باشه یکی از تکلیفاشو براش انجام بدم:/

۲۴ فروردين ۰۰ ، ۱۴:۱۳ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ایستاده در مه

خجالتم ندید

از آدمی که بعد از اعلام تو گروه که هنوز تکلیف فلان درس و انجام ندادی ، میاد پی وی و میپرسه کدومو انجام بدم برات، چطور میشه تشکر کرد :/ 

واقعا ناتوانم برای تشکر 

۲۴ فروردين ۰۰ ، ۱۴:۱۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ایستاده در مه

چطور دلتون میاد :(

چطور میشه که کسی نام دیگری جز مهدی رو ترجیح بده :/ 

برای من قشنگ ترین اسم دنیا مهدی هست. اصلا مگه هست قشنگ ترش...

۲۴ فروردين ۰۰ ، ۱۴:۰۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ایستاده در مه

سوژه امشب

چه برایمان سوتی آورده ایی مارکو:

قصد نیمرو کردم برای شام. دو عدد تخم مرغ را از یخچال خارج نموده. ماهی تابه را با روغن روی شلعه قرار داده. سطل آشغال را باز کرده. تخم مرغ را شکسته در سطل آشغال خالی نموده و پوست سفید آن را در ماهیتابه قرار دادم.  

این بود از دستور پخت ویژه خاتون

پ ن: دانشجو هرچی میکشه از استاده . حدیث داریم اینو. 

۲۲ فروردين ۰۰ ، ۰۱:۲۳ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ایستاده در مه

تا ببینیم چی میشه...

عجله نکن. با بچه زرنگا همگروه شدی. خوشتم نیومد به درک حداقل خیالت از بابت نمره آخر راحته :/ 

به درک که موضوع قشنگتره رو اونا برداشتن :/

پ ن: خودتم نمیدونی دلیلت الان برا ناراحتی کدومه موضوع یا اون چیز دیگه 😑

۲۱ فروردين ۰۰ ، ۰۱:۱۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ایستاده در مه

خستم مثه یه قایق شسکته

شروع کردم به تغییر رنگ قالب الان خستم شد :/ 

ادامش انشالله فردا...

البته پشیمانم شدم ولی نمیدونم چجور برگردم به اولش :/

۲۰ فروردين ۰۰ ، ۲۳:۵۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ایستاده در مه

...

به کاری فکر میکنم شبیه به تصمیم بزرگ یک سال پیش که امروزمو تغییر داد. تصمیم یک سال پیش به قول دوستی بزرگترین و درست ترین تصمیم کل زندگیت بود. 

اما تصمیمی که الان در پیش دارم از نظر خودم به همون بزرگی هست و کمی منو ترسونده. امروز یه لحظه از سرم گذشت بیخیالش بشم و پی شو نگیرم . اما باز دست از سرم برنمیداره. 

کار بسیار سخت و بلند مدتی هست. اصلا در خودم نمیبینم که درست از پسش بربیام. 

اما نمیدونم پشیمونی انجام دادنش و شسکت خوردن بزرگتره یا پشیمونی بیخیالش شدن و امتحان نکردن.

۲۰ فروردين ۰۰ ، ۲۲:۵۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ایستاده در مه

عجب...

+ماه رمضون برای من از امروز شروع شد. 

+یه امتحان آمار دادیم که هنوز گیجم. چیز وحشتناکی بود. 

+حجم کارها و درس هایی که آوار شدن روی سرم قابل توصیف نیست.

+خستم و خوابم میاد. 

۱۹ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۵۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ایستاده در مه

درد دل های سحرگاهی...

یکیشون شعراشو هر چند وقت یبار میفرسته تو گروه و نظر بقیه رو میپرسه. اون یکی از بین چرت و پرت گفتنا و شوخیامون چهارتا قافیه در میاره و دو بیت میگه. یکی دیگه جملات قصارشو میفرسته. یکیشون تو انتشارات دانشگاه یکی دو صفحه انشاطور متن منتشر میکنه. 

و منی که یه گوشه نشستم با آه و حسرت نگاشون میکنم. 

از فواید ورود آدم جدید به زندگیت اینه که میتونی اونجوری که دوست داری خودتو بهش معرفی کنی. مثلا همین دوست تاجیکی. جالبه که تقریبا تموم دوستای من خبر دارن من دو سه تا دفتر دارم روزانه هفتگی‌ ماهانه و حتی سالانه چرت و پرتایی برا دل خودم مینویسم ولی تا حالا حتی یکیشون هم کنجکاو نشده بدونه من چی مینویسم چطور مینویسم و اصلا چخبر. شاید بخاطر همینه که تا حالا به هیچکس نشونشون ندادم و خجالت میکشم و همش فکر میکنم من چقدر احمقم و اصلا اینا ارزشی ندارن که کسی نگاشون کنه و تو چقدر خودتو الکی دست بالا میگیری. اما چند وقت پیش یهویی یه چیزی برا همین دوست تاجیکی فرستادم و بعداز اینکه مطمئن شد کار خودمه کلی ابزار تعجب و خوشحالی کرد و تشویق. امشبم براش دوباره یه چیزی فرستادم از بازمانده های سال کنکور و حال و هواش. که باز با واکنش های جالبی روبه رو شدم. 

اما خب فک نکنم به مرحله ایی برسم که بتونم به همه بچه ها نشون بدم . یجورایی از واکنش ها میترسم مخصوصا اونایی که بزور داده نمیشن :/

فلش بک: 

یه دختر ۶ یا ۷ ساله شایدم ۸ ساله که ازش میپرسن کوچولو دوست داری بزرگ شدی چیکاره شی. اونم با موهای خرگوشی بلندش و لپای گلی میگه نویسنده. 

شاید این اولین کلمه در زمینه شغل و آینده بود که یاد گرفت و به خاطر همین گفتش که چیز دیگه ایی بلد نبود. اما اینو میدونم که هنوزم دلش پیش همون نویسندگی مونده. حتی اگه جرات نکنه نوشته هاشو نشون کسی بده و فقط برای خودش بنویسه. 

۱۹ فروردين ۰۰ ، ۰۴:۲۸ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ایستاده در مه

شب زنده داری

آدم شب سیزده به دری که قرار نیست به در شود و تازه فردایش شنبه است و کلاس و کوفت و زهرمار هم شروع میشود ، بیدار نماند پس کی شب بیداری کند؟ 

پ ن: وی وجدانش را اینگونه گول میزند. 

۱۳ فروردين ۰۰ ، ۰۳:۳۸ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ایستاده در مه