شاید زل زدن به چت های همکلاسی ها مبنی بر قرارهای بیرونشان جهت افزایش غم و غصه هایمان نوعی مرض است. چیزی شبیه به خودآزاری...
پ ن: آه از جزوه نوشتن :/
شاید زل زدن به چت های همکلاسی ها مبنی بر قرارهای بیرونشان جهت افزایش غم و غصه هایمان نوعی مرض است. چیزی شبیه به خودآزاری...
پ ن: آه از جزوه نوشتن :/
تو قهوه تلخ یه جا بهش میگه روان پزشک طبیبی است که جاری است؟
واای خودااا یکی من و جمع کنه😂😂😂
امشب برای بار نمیدونم چندم اپیزود شماره ۲۹ رادیو بقچه رو پلی میکنم. شاید اینگونه کمی از میل به سفر رفتن کاسته شود...
پ ن: مثلا تمام سفرها را گذاشته ام با تو
پ ن: یا نیومدی خودم میرم :/
پ ن: مثل اینکه لینک مشکل داره :/
هرچی بیشتر میگذره شکم بیشتر میشه که نکنه این حالت یه بیماریه واقعا
امروز ظهر پرسش داشتیم . استادی که متون تخصصی رشتمونو به انگلیسی درس میده و هر هفته یه عالمه متن و لغت انگلیسی میپرسه. پرسشش هم به شدت استرس زاست. خلاصه که بعد از یک ساعت و نیم استرس و تحمل اون وضعیت راحت شدم و بعد از ناهار فقط خواب بود که میخواستم. اما خواب همانا و کابوس همان. همه اتفاقات دو ساعت گذشتش رو تو خواب و با اشفتگی و کابوس وار دیدم . و چهار ساعت خوابم همش به این گذشت. به طوری که وقتی چشمامو باز کردم عین یه سرباز جنگی خسته بودم و بدن درد داشتم.
میدانی سال ها مو بلند میکنم که روزی از درد جدایی از تو روبروی آینه با چشمانی اشکی با یک قیچی خیاطی همه اش را بزنم.
اصلا مو را گذاشته اند برای شکست عشقی . مگر غیر این است؟
شما بگو ظلم نیست هنوز دو هفته از ترم گذشته این همه درس و تکلیف.
خیلی جدی استادای این ترم قصد دهن سرویسی دارن همشون.
مشکلم همینجاست که من دقیقا سخت گیر ترین استادای دانشکده رو این ترم یه جا برداشتم . استادایی که ترم بالایی ها میگفتن ازشون فرار کنید فقط.