با بهترین دوستم حرف زدم. در مورد خودش و حسی که این مدت برام ایجاد شد. به نظر راحت تر از چیزی که فکر میکردم بود یا اونقدر راحت و ساده ازش گفتم و حرف زدیم که تبدیل به مسئله گنده ای نشد. اما الان؛ هنوزم درونم غوغاست و هنوزم نمیتونم از خودش پیش خودش شکایت کنم و دردمو باید برای خودم نگه دارم. باید با وجود دردی که هر لحظه حس میشه به زندگی ادامه داد. روزمره رو گذروند و پیش رفت. تو این مسئله بیشتر از هر وقت دیگه ای تنهام و فقط خودم باید باهاش دست و پنچه نرم کنم و هیچکش نمیتونه بهم کمک کنه. 

 

پ ن: این درد تماما متعلق به خودم است.