چند روزی یا چند هفته ایی است اینجا را باز میکنم و زل میزنم به صفحه خالی و کلید هایی که مرا به نوشتن دعوت میکنند. گاهی مینویسم و ناگهان همه اش پاک میشود. راستش هنوز به نتیجه نرسیده ام که دلم میخواهد همه چیز را در جایی ثبت کنم یا حتی کسانی بخوانند و بعد ها تا سالیان سالیان باقی بمانند. چون هنوز هم عادت پاک نکردن را دارم و حتی پست هایی که بعد ها مخالفشان شده ام هم پاک نکرده ام. 

هر چند وقت یکبار دفترهای نصفه نیمه ام را مرور میکنم و یادداشت هایی که از روزهای گذشته باقی مانده میخوانم. اینکه یک چیزی از روزهایی که می آیند و میروند باقی میماند لذت بخش است. 

اما باز هم تصمیم نگرفتم که میخواهم این نوشته ها خط و کاغذ دفتری باشند یا فونت های کامپیوتری در فضای معلق مجازی. تا الان هر دوشان بوده. بعضی روزها روی دفتر و با خودکار. بعضی روزهای دیگر در فضای معلق مجازی روی صفحه های وب و با فونت کامپیوتری. 

حتی هنوز به نتیجه نرسیده ام که نوشته های با ادبیات رسمی را بیشتر دوست دارم یا حرف های خودم که عینا جان میگیرند. 

اما جدای از همه این نمیدانم ها، روزهایم بیشتر از هر وقت دیگری نوشتن میخواهند. 

هم قشنگند هم غمگین . هم خوشحالند هم دل تنگ.