میگه شما ها شانس آوردید مجازی دوست شدید وگرنه عمرا همینجوری همدیگرو تحویل میگرفتید. 

میگم اره میدونم من همینجوری عمرا بتونم با این همه آدم رفیق شم. 

باز میگم خوبیش اینه الان تو شهر غریب چندتا دوست خوب دارم که خیلی احساس غربت نکنم. وگرنه یهو مینداختن منو تو شهری که هیچکی و نمیشناسم که میمردم. 

واقعا خوشحالم حس میکنم خدا یجور دیگه ایی منو دوست داره که این شرایط و ایجاد کرد برام. البته هنوزم باید مراقب باشم با کیا دوست میشم و خیلی هم خودمو وابسته نکنم. واقعا تحمل یه ضربه دیگه از دوست رو ندارم. 

ولی با این همه یه وقتا خودمو انقدر غرقشون میبینم که حواسم از همه جا پرت میشم و انگار که جفتشون نشسته باشم و سال ها بشناسمشون. 

پ ن: قسمت جالبش اینه که همیشه فکر میکردم رابطم با دنیای‌مجازی خوب‌نیست و هیچوقت نتونم از طریق این شبکه ها با آدما ارتباط بگیرم. حالا تنها راه ارتباطیمون همین شبکه های اجتماعیه که هیچوقت دوستشون نداشتم.